خاطرات استودیو عکاسی

روز گرم

سلام  امروز  باز دوباره ما شاهد یک اتفاق جالب بودیم . توی این هوای گرم  عکاسی خارج از استودیو داشتیم با مانلی خانم . البته مانلی خانم که..... یه مانلی میگم وشما هم یکی می شنوین . فوق لعاده شیرین زبون و فوق العاده بازیگوش . اولش که اومده بود گفت سلام عمو پارسا من اومدم عکاسی ...... دوست داشتم جای من بودین اینو می شنوفتین بعد حالتونو می دیدم . کلی باهم بازی کردیمو عکس گرفتیمو خلاصه به قول قدیمیا اره دادیم و تیشه گرفتیم البته مانلی بازی کردو من عکس گرفتم بعد از مدتی فهمیدم که هرچی ما میگیم مانلی برعکس عمل میکنه . میگفتی برو تو آب میومد بیرون ، میگفتی بیا بیرون میرفت توآب و .......خلاصه داستانی بود . عکسشم میزارم که ببینین کیو...
2 مرداد 1392

امیر خان

امروز چند تا نی نی برای انتخاب عکساشون آمدن یکیشون امیر عباس بود خیلی مرد بود از اون بچه های با مرام روزگار می شه چون خیلی مرد عکسش رو می زارم شما هم ببینید  چند تا بچه دیگه ام برای عکاسی آمدن یکیشون انقدر مامانی بود که تا مامانش می خواست جابه جا شه می زد زیر گریه و عکاسی رو تعطیل می کرد و ما نتونستیم ازش عکسی داشته باشیم  یه نی نی دیگه بود که آخر خوش رویی بود و خیلی زودم عکساش تمام شد و خیلی ام قشنگ شد خوب خیلی از مامان بابا ها ام بدون بچه هاشون آمدن برای انتخاب عکس و ما نتونستیم نی نی ها رو دوباره ببینیم                   &n...
23 تير 1392

روز خوب

سلام، امروز هم روز یه کوچولوی اصلا نخواب بودکه همه برای خوابوندنش بسیج شدن. اما مامان و خاله انقدر  می خندیدن برای این وضعیتی که نی نیشون پیش آورده که چشای نی نی بیشتر باز می شد و بگم از لالایی که خاله میخوند دیگه داشت همه رو به رقص مینداخت . آخرشم خودم رفتم کمک و بعدش خوابوندمش چشاش خواب بودا ولی با پرو بازی لای چشاشو باز نگه میداشت ولی وقتی خوابید انگار که یه ساله نخوابیده بود عمیق.......................... بچه بعدی فیلیک رو خیلی دوست داشت و کلی همکاری کرد اسمش هم دُریسا بود که با عمه و کسری که پسر عمه بود و اونم نی نی خیلی مهربونی بود و دریسا رو خیلی دوست داشت آمده بود اما آخراش کمی خسته شده بود و گریه کرد. اما دوتا نی نی ام از...
18 تير 1392

دیروز با شما

      امروز فضای اینجا پر از نی نی هایی بود که برای انتخاب عکس آمده بودن با یه سریشون خداحافظی کردیم با یه سریشون ادامه کار دادیم این که دوستامون یه روزی با ما خداحافظی می کنن برای ما خیلی سخته چون تو اون چند ساعت ما با نی نی خوشگلا کلی دوست میشیم و اونها هم همینطور چون دوباره که میان پیشمون مارو میشناسن و بعدِ کمی شیطونی کلی می خندن ،تمام دوستانی که با من کار میکنن با تمام شلوغی اینجا خیلی محترمانه با مامان بابای دوستامون برخورد کردن تا فضای اینجا باتوجه به شلوغی اذیت کننده نشه براشون می خوایم بدونین که با تمام خستگی حتما دوستتون داریم ...
15 تير 1392

روز نی نی های نخواب

سلام جمعه روز نی نی های نخواب بود . اولین وقت روشا رو داشتم که1 ماهه بود مامانش میگفت از 6 صبح بیداره انگار فهمیده بود اومده عکاسی هی کنجکاوی می کرد و نمی خوابید (شیتون) آخرش نگذاشت که عکس بگیریم . ما هم یه بار دیگه بهش وقت دادیم که دوباره بیاد . بعدش سامر اومد اونم مامانش گفت کلا صبح رو خوابیده تا ظهر ، خوب مگه نی نی چقدر میخوابه  به سلامتی از همه ماسر حال تر بود می خندید و شیتونی می کرد کوچولو 50 روزه . واما فربد دفه دومش بود میومد 1 سالش شده خوب اوکه اصلا نباید میخوابید البته نا گفته نمونه منو که می دید گریه می کرد شاید از من می ترسید ، شایدم ......... به هر حال جمعه سختی بود عکس این نی نی ها رو میزارم شما هم ببینید . ...
15 تير 1392

امروز هم نارگل عالی بود

سلام دوستان امروز یه دوست خوب به فیلیک اومده بود به نام نارگل  البته قبلا هم پیش ما اومده بود . به قول همکارم خیلی ناناز و مهربون و...... ما که خیلی لذت می بریم وقتی این  نی نی های مامانی رو می بینیم . نکته جالب داستان هم این بود که بعد از صحبت با پدر و مادرش  باهم آشنا در اومدیم .     ...
13 تير 1392

سلام دوستان

سلام دوستان دیروز یه نی نی آمده بود تو فیلیک اما...اما مامانش خیلی حساس بود گمون می کرد که مامراقب نی نی نیستیم، اما ما که اولین نی نیمون نبود می ترسید بچه رو ، موقع آماده کردن برای عکاسی بیدار کنیمو. تا آخرداستان به همین صورت ادامه داشت تا ما کارمون با نی نی تموم شد یه سوال آیا مادر حساس خوبه ؟ و حساسیت باید چقدر باشه ؟آیا یه سری حساسیتها بی مورد نیست؟وبچه رو لوس نمی کنه؟ چقدر توجه داریم به روش تربیتیمون ؟روش تربیتی مهم تر از خود بچه نیست؟ باجوابهاتون خوشحالم می کنید                           &...
12 تير 1392

روز شلوغ و پر صدا

سلام امروز بسیار شلوغ بود دوقلوی ناز نازی داشتیم که خیلی خوشگل بودن یکی شون که زودتر آمده بود دنیا خیلی حواسش جمع تر بود اون یکی خوابالو ،جالب اینجا بود که یکی شبیه بابا یکی شبیه مامان بودن  و ... دو تا نی نی پشت هم آمدن یکی دُخمل عمه یکی هم دُخمل دایی بود و یکی اخمالو و اون یکی شیطون اما هر دو بامزه ولی من نتونستم باهاش بازی کنم چون یکی برای انتخاب و دیدن نمونه بارداری آمده بود که حتما بچه خوشگلی خواهند داشت چون هردو خوشگل بودن و تایم گرفتن برای آمدن ...
27 خرداد 1392

روز بی فیلیک

سلام من دیروز برای مشکلی نتونستم کامل باشم فقط کوتاه یه سر زدم و رفتم بچه خیلی سرشون گرم و شلوغ بود و من از اینکه نتونستم کمک باشم احساس خوبی نداشتم ولی دوستای جدید و با نمکی داشتیم چون خیلی هم نانازی بودن هم با حجم زیادی از افراد داخل استودیو خیلی شیطونی و شلوغ نکردن  مرسی نی نی های دیروز من با شما انرژی گرفتم تا شب
22 خرداد 1392