خاطرات استودیو عکاسی

روز گرم

سلام  امروز  باز دوباره ما شاهد یک اتفاق جالب بودیم . توی این هوای گرم  عکاسی خارج از استودیو داشتیم با مانلی خانم . البته مانلی خانم که..... یه مانلی میگم وشما هم یکی می شنوین . فوق لعاده شیرین زبون و فوق العاده بازیگوش . اولش که اومده بود گفت سلام عمو پارسا من اومدم عکاسی ...... دوست داشتم جای من بودین اینو می شنوفتین بعد حالتونو می دیدم . کلی باهم بازی کردیمو عکس گرفتیمو خلاصه به قول قدیمیا اره دادیم و تیشه گرفتیم البته مانلی بازی کردو من عکس گرفتم بعد از مدتی فهمیدم که هرچی ما میگیم مانلی برعکس عمل میکنه . میگفتی برو تو آب میومد بیرون ، میگفتی بیا بیرون میرفت توآب و .......خلاصه داستانی بود . عکسشم میزارم که ببینین کیو...
2 مرداد 1392
1